nila

10 ماهگي

نيلاي عزيزم، ديشب براي تولد 10 ماهگيت يه جشن كوچولو خونه ي خاله كبري(مامان رونيكا) گرفتيم. شام خونشون دعوت بوديم، رونيكا كلاس سومه، بعد از شام، خيلي با سليقه يه ميز خوشگل برات چيد. مدتيه كه دوباره خيلي كم غذا ميخوري، تقريباً از دست كسي نميخوري و فقط خودت در حد مزمزه كردن؛ اميدوارم مقطعي باشه و به زودي حل بشه. راستي دو ماهه كه قراره براي چكاپ ازت نمونه ادرار بگيرم، هنوز موفق نشدم😅؛ نميدونم كي ميتونم اين موفقيت رو جشن بگيرم😜 معمولاً براي لباس عوض كردن خييييلي اذيت ميكني، لباستو كه درميارم تا مدت زيادي محكم ميگيري و اجازه نميدي برش دارم. موقع پوشوندن لباس هم كه گريه ميكني😱 4 تا دندون كوچولو داري كه گاهي براي به رخ كشيدن دندونات م...
16 مهر 1399

9 ماهگي

دختر نازنينم با 9 ماهه شدنت مرخصي منم تموم شد؛ اين مدت با وسواس زيادي دنبال پرستار بودم؛ افراد زيادي معرفي شدن و تلفني صحبت كرديم، با چند نفري هم توافق كرديم كه به هر دليلي جور نشد، تا اينكه با يه خانم به اسم مريم جون هماهنگ شد كه به عنوان پرستار شما و مربي قرآن محمدحسين بيان پيش شما و داداش... 3 هفته قبل از اتمام مرخصي قطعي شد و از 2 هفته قبل از شروع به كار، يعني از اول شهريور قرار شد هر روز بيان كه در حضور خودم بهشون عادت كني... خيلي هم تاكيد كرده بودم كه برام مهمه كه دخترم تا 3 سالگي پرستارش عوض نشه و قول داده بودن كه تا رفتنت به مدرسه بيان. دقيقاً روز اولي كه رفتم سركار، عصرش گفتن كه نميتونن بيان... مجبور شدم يك هفته ديگه مرخصي بگيرم ...
7 مهر 1399
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به nila می باشد